بیچاره دچار بیقراری شدهاست
از سایهی خویش هم فراری شدهاست
احوالش اگرچه رو به بهبودی بود
چندیست که زخم عشق کاری شدهاست
- ۳ نظر
- ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۳
بیچاره دچار بیقراری شدهاست
از سایهی خویش هم فراری شدهاست
احوالش اگرچه رو به بهبودی بود
چندیست که زخم عشق کاری شدهاست
این راز که برملا شد و فاش، تو هم...
در جرم شریک بودی، ای کاش تو هم...
چون من به گناه خویش قائل بودی
از ما که گذشت، منتظر باش تو هم
مبعوث شود اگر که لایق باشد
سرگشته و فارغ از حقایق باشد
نامش "دل" و نام سرزمینش هم "غم"
این است رسالتش که عاشق باشد
چشمان تو ژرف مثل اقیانوس است
تابنده و پرنور چنان فانوس است
چشمان من اما نگران است به تو
با هرچه به جز چشم تو نامأنوس است