پیر میشوی
يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۰۵ ب.ظ
داری خودت به پای خودت پیر میشوی
داری اسیر درد و زمینگیر میشوی
شبها کنار آینه میمانی و فقط
محو ِ چروک ِ صورت ِ تصویر میشوی
آمادهی رسیدن ِ فصل ِ خزان شدی
با سوز ِ سرد ِ حادثه درگیر میشوی
بال و پرت شکسته و راه فرار نیست
کمکم اسیر پنجهی تقدیر میشوی
ای چشمه! اختیار نداری به راه ِ خود
با جبر سوی برکه سرازیر میشوی
این یک نمایش است که بازیگرش شدی
در متنی و به حاشیه تفسیر میشوی
کابوس نیست عمر تو رویای صادق است
کابوسوار گرچه تو تعبیر میشوی
تنها شدی دوباره خودت با خودت ولی
دیگر خودت هم از خود ِ خود سیر میشوی
::
تقصیر ِ تو نبود اگر عاشقش شدی
اما تویی که صاحب ِ تقصیر میشوی
- ۹۱/۱۱/۲۲