آه...
دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ
چه شبها بیبهانه گریه کردم
نشستم کنج خانه گریه کردم
شبی دیدم پدر طاقت ندارد
از آن پس زینبانه گریه کردم
::
سحرها میشنیدم گاه ناگاه
صدای گریهای با سوز همراه
پس از مادر ولی آن گریهها هم
شبانه دفن شد در عمق یک چاه
::
- این ایام فاطمیه چقدر سخت میگذرد...
- ۹۲/۰۱/۱۲