آشنایی

مجموعه سروده‌های محمد شیاسی

آشنایی

مجموعه سروده‌های محمد شیاسی

شعر احساس است!
گاه احساس حقیقی شاعر
و گاه احساسی فرضی...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

این راز که برملا شد و فاش، تو هم...

در جرم شریک بودی، ای کاش تو هم...

چون من به گناه خویش قائل بودی

از ما که گذشت، منتظر باش تو هم

  • محمد شیاسی

در اصل زرد و به ظاهر هزار و یک رنگ است

بهار فصل دورنگی‌ست... فصل نیرنگ است...


بهار بود که تُنگ دلم شکسته شد و 

از آن به بعد دلم در بهارها تنگ است


بهار می‌رسد و در درون من غوغاست

و شورشی که شروعش شروع یک جنگ است


دوباره لشگر عقل و غرور متحدند

ولی سپاه غم و عشق ناهماهنگ است


و باز قصه‌ی تلخ شکست در جنگی

که خط به خطش از آغاز ننگ بر ننگ است


...


نگفته بودم از اول بهار دلسنگ است؟!

بهار فصل دورنگی‌ست... فصل نیرنگ است...

  • محمد شیاسی

چه شب‌ها بی‌بهانه گریه کردم

نشستم کنج خانه گریه کردم

شبی دیدم پدر طاقت ندارد

از آن پس زینبانه گریه کردم

::

سحرها می‌شنیدم گاه ناگاه

صدای گریه‌ای با سوز همراه

پس از مادر ولی آن گریه‌ها هم

شبانه دفن شد در عمق یک چاه

::

- این ایام فاطمیه چقدر سخت می‌گذرد...

  • محمد شیاسی